چرا اسلام در سرزمینى که منحطترین فرهنگ را داشت، نازل شد؟
حقتعالى در قرآن کریم مىفرماید: اَللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ،(1). هر آنچه که ما بتوانیم در تحلیل و بررسى این موضوع بگوییم با توجه به محدودیتهاى علمى و فکرى ما است و اشراف علمى لازم به این قضیه را نداریم.
1- به فرض که فرهنگ آن زمان عرب، فرهنگى منحط (و یا منحطترین فرهنگ) بوده باشد. در این صورت حقتعالى اسلام را در سرزمین و در جایى نازل نمود که در بدترین شرایط ممکن بود و اگر دینى بتواند در چنین زمینهاى تحولات بزرگ انسانى، فرهنگى و تمدنى ایجاد نماید در شرایط بهتر با اطمینان مىتوان گفت موفقتر خواهد بود. بنابراین بعثت پیامبر اسلام (ص) در میان اعراب منحط حسن اسلام و قوت این دین است.
2- بر چه اساسى مىتوان گفت دین باید در پیشرفتهترین فرهنگ نازل گردد؟ در حالى که ادیانى مانند یهودیت و مسیحیت در پیشرفتهترین مراکز فرهنگى دوران خود پدید نیامدند؟
3- دور بودن عربها از مراکز فرهنگى و تمدنى به نوبه خود چند حسن داشته است:
- تأثیرات کمترى از فرهنگ و تمدن معاصر گرفته است.
- به طبیعت و زندگى طبیعى نزدیکتر بوده است.
- خفقان و اختناق و استبداد و سرکوب سیاسى ساسانى بر آن حاکم نبوده است.
- علاوه بر خلوص فرهنگى و طبیعىتر بودن و زمینه مساعدتر سیاسى براى ظهور و بروز دین الهى زمینه و سابقه و خاطره ادیان الهى و ابراهیم و دین حنیف در آنجا وجود داشته است.
- شخص و شخصیت پیامبر اسلام نیز آزادتر و فطرى و رهاتر از آثار و اجبار فرهنگ و تمدن رایج و حاکم پرورش یافته و به ظهور حقایق فطرى نزدیکتر بوده است و شاید در آیه شریفه اشاره به همین جهات باشد: « هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ.»،(2) »اَلرَّسُولَ اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ»،(3).
- استجابت دعاى حضرت ابراهیم نیز بود «رَبَّنا وَ اِبْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً»،(4).
4- اگر دین اسلام در جاى دیگرى ظهور مىیافت، اعراب به جهت تعصب عربى در برابر پذیرش حق تعصب و لجاج مىورزیدند در حالى که تمدنهاى پیشرفتهتر مانند ایران راحتتر توانست حقیقت الهى را ولو از فرهنگ و تمدنى دیگر بپذیرد. قرآن مجید در این باره مىفرماید: وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ اَلْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ کَذلِکَ سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ اَلْمُجْرِمِینَ،(5).
پىنوشت
(1) )انعام، آیه 124)
(2) )جمعه، آیه 2)
(3) )اعراف، آیات 157 و 158)
(4) )بقره، آیه 129)
(5) )شعراء، آیات 198 تا 200)
حقتعالى در قرآن کریم مىفرماید: اَللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ،(1). هر آنچه که ما بتوانیم در تحلیل و بررسى این موضوع بگوییم با توجه به محدودیتهاى علمى و فکرى ما است و اشراف علمى لازم به این قضیه را نداریم.
1- به فرض که فرهنگ آن زمان عرب، فرهنگى منحط (و یا منحطترین فرهنگ) بوده باشد. در این صورت حقتعالى اسلام را در سرزمین و در جایى نازل نمود که در بدترین شرایط ممکن بود و اگر دینى بتواند در چنین زمینهاى تحولات بزرگ انسانى، فرهنگى و تمدنى ایجاد نماید در شرایط بهتر با اطمینان مىتوان گفت موفقتر خواهد بود. بنابراین بعثت پیامبر اسلام (ص) در میان اعراب منحط حسن اسلام و قوت این دین است.
2- بر چه اساسى مىتوان گفت دین باید در پیشرفتهترین فرهنگ نازل گردد؟ در حالى که ادیانى مانند یهودیت و مسیحیت در پیشرفتهترین مراکز فرهنگى دوران خود پدید نیامدند؟ 3- دور بودن عربها از مراکز فرهنگى و تمدنى به نوبه خود چند حسن داشته است:- تأثیرات کمترى از فرهنگ و تمدن معاصر گرفته است.
- به طبیعت و زندگى طبیعى نزدیکتر بوده است.
- خفقان و اختناق و استبداد و سرکوب سیاسى ساسانى بر آن حاکم نبوده است.
- علاوه بر خلوص فرهنگى و طبیعىتر بودن و زمینه مساعدتر سیاسى براى ظهور و بروز دین الهى زمینه و سابقه و خاطره ادیان الهى و ابراهیم و دین حنیف در آنجا وجود داشته است.
- شخص و شخصیت پیامبر اسلام نیز آزادتر و فطرى و رهاتر از آثار و اجبار فرهنگ و تمدن رایج و حاکم پرورش یافته و به ظهور حقایق فطرى نزدیکتر بوده است و شاید در آیه شریفه اشاره به همین جهات باشد: « هُوَ اَلَّذِی بَعَثَ فِی اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ.»،(2) »اَلرَّسُولَ اَلنَّبِیَّ اَلْأُمِّیَّ»،(3).
- استجابت دعاى حضرت ابراهیم نیز بود «رَبَّنا وَ اِبْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً»،(4).
4- اگر دین اسلام در جاى دیگرى ظهور مىیافت، اعراب به جهت تعصب عربى در برابر پذیرش حق تعصب و لجاج مىورزیدند در حالى که تمدنهاى پیشرفتهتر مانند ایران راحتتر توانست حقیقت الهى را ولو از فرهنگ و تمدنى دیگر بپذیرد. قرآن مجید در این باره مىفرماید: وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ اَلْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ کَذلِکَ سَلَکْناهُ فِی قُلُوبِ اَلْمُجْرِمِینَ،(5).
پىنوشت
(1) )انعام، آیه 124)
(2) )جمعه، آیه 2)
(3) )اعراف، آیات 157 و 158)
(4) )بقره، آیه 129)
(5) )شعراء، آیات 198 تا 200)